روز ها فکر من این است و همه شب سخنم ****** که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

نیاز به تغییر!

قرار شده از شنبه شروع کنم! یکم قراره درس بخونم! درس که میگم منظورم کتاب خوندنه! دوست دارم اینجوری صداش کنم! از این وضعیت گند برزخی مسلمن خیلی بهتره به نظرم! کمی بهتره فکرم در این مسیر که مد نظرم هست حرکت کنه! تا از زواید ذهنی بیشتر به دور باشه! زواید ذهنی که میگم زیاد دور و برم هست! باید کمش کنم! کمی نیاز به ورزش احساس می کنم! البته فقط کمی(:دی)! باید لاغر شم حسابی! این وضع برام بسیار اسف باره! غیر قابل تحمله! کمی نیاز هست که هشیار تر درس بخونم! نباید بذارم تا مهر طول بکشه! چون ان شاالله اگه دانشگاه شروع بشه کمی کارا بهم می پیچه و من گهگیچه اعصاب خوردی می گیرم! البته دارم رو خودم کار می کنم که داغون نشم و کم تر تاثیر بپذیرم. این جزو همون زوایدیه که خدمتتون عرض کردم! باید از بینش ببرم وگرنه تمام سیر و سلوک معنایی که مدنظرم بوده را باید فراموشش کنم! این تابستون هم میاد و من از این فراغت هیچ توشه ای برنداشتم! باید تغییر بدم نحوه ی زندگیم رو واقعن نیازه!از این هی تابستون میاد و من هیچ کار مفیدی که تو کوران زندگی به دردم بخوره نمی کنم باید خلاص شم!!!

هیچ نظری موجود نیست: